عفونت گوش
جمعه ساعت نه شب احساس کردم یه ذره تب داری بهت قطره استامینوفن دادم ساعت یازده که خوابت برد هنوز تنت داغ بود ساعت دو بیدارشدم دیدم صورتت قرمز شده تنت خیلی داغه باز قطره دادم دیدم هیچ فرقی نکردی با بابا بردیمت درمانگاه پگاه دکتر بعد معاینه گفت که گوشت به شدت چرک کرده من و میگی مونده بودم چرا اخه بی هیچ علامتی مگه میشه که دکتر گفت هر دلیلی مثل آب رفتن تو گوش و سرماخوردگی میتونه داشته باشه بهت امپول زدن و برات شیاف گذاشتن اومدیم خونه ساعت چهار وسی خوابیدنی داروهایی که دکتر تجویز کرده بود وبهت میدادم خیلی اذیت شدی، سوین یه آن خیلی دلم گرفت گفتم خدایا اون پدر و مادری که هرروز باید به بچشون قرص بدن هر روزدکتر و بیمارستان چی میکشن سوین از خدا میخوام تو تمام سالهای عمرت هیچوقت مریضیتو نبینم الهی هیچ پدر و مادری مریضی بچشو نبینه زمانی که مادر نشده بودم فکر میکردم این چه جمله کلیشه ایه ولی الان یقین دارم هیچ پدر و مادری آرزویی بالاتر از سلامتی فرزند و خوشبختیش ندارن امروزو مرخصی گرفتم تا مراقب برگ گلم باشم عزیزم ،جونم انشالله زودتر خوب خوب بشی آخه مامان حدیث طاقت مریضیتو نداره یه دنیا دوستت دارم