مستقل شدن
مامان قربون تو عروسکش بره که دیگه مستقل شدی خودت به تنهایی میتونی غذا بخوری و حتما هم باید چنگال داشته باشی اگه ما بخواییم بهت غذا بدیم نمیخوری دلم برای اون روزایی که هرروز برات سوپ درست میکردم و قاشق قاشق میدام تا بخوری چقدر تنگ شده چقدر زمان داره زود سپری میشه یه وقتایی خیلی دلتنگ روزایی که چهاردست وپا میرفتی میشم یادش بخیر روزی که اولین غلت زندگیتو زدی چقدر با بابا حمید ذوق کردیم یا روزی که برای اولین بار به تنهایی سرپا ایستادی چقدر زمان داره زود سپری میشه خداروشکر که سالمی گلم و تک تک مراحل رشدتو داری طی میکنی بالاترین نعمتی که خداوند به بندهاش داده سلامتیه ومن همیشه شاکرش هستم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی