عشق به کلاه قرمزی
پنجشبه کلاه قرمزیتو انداختم توماشین لباسشویی داشتم جاروبرقی میکشیدم که دیدم نشستی جلو ماشین داری چه گریه ای میکنی وهی تلاش میکردی تا در ماشین و بکشی وباز کنی سریع زدم ماشین آبکشی کنه ولی خوب طاقت همین زمان کوتاهم نداشتی حسابی اشک میریختی منم که حسابی عاجزمونده بودم هرکاری هم میکردم تا حواستو پرت کنم موفق نمی شدم ازت یکی دوتا عکس هم گرفتم البته شب که به بابا گفتم وعکساتو نشون دادم به من ایراد گرفت که بچه داشته گریه میکرده تو به فکر عکس انداختن بودی منم حسابی شرمنده شدم خوب میخواستم این همه علاقت به کلاه قرمزیو برات ثبت کنم
این جاهم که به عشقت رسیدی و لبخند پیروزمندانه داری میزنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی